به قلم مدیر سایت
با توجه به پژوهشی که در زمینه ی ازدواج با محارم انجام دادم به این نتیجه رسیدم که وقوع ازدواج با محارم قابل انکار نیست اما به گستردگی ازدواج های فامیلی دیگر مثل ازدواج پسرعمو و دخترعمو نبوده است و توده ی زرتشتی ها در برابر ازدواج با محارم مقاومت نشان می داده اند. به عبارت دیگر به ندرت اتفاق افتاده است.
دکتر علیرضا شاهپور شهبازی در تحقیق گسترده ای که در این زمینه انجام داده، به همین نتیجه رسیده اما به نظر می رسد وقوع این قضیه بیشتر از آن بوده که وی ترسیم کرده است. اگر عمل به ازدواج با محارم به آن محدودیتی بود که شهبازی می گوید، این همه علمای اسلامی در کتاب های فقهی، در مورد ارثیه ی زرتشتی هایی که با محارم ازدواج کرده اند، بحث نمی کردند.
خلاصه ی بخشی از نوشته ی شهبازی
بیش از یکصد و بیست نویسنده یونانی و رومی و سریانی و یهودی و ارمنی، همزمانِ هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان بوده اند، و از میان آنان چند نفر آداب و رسوم و قوانین ایرانی را به خوبی می شناخته و توصیف کرده اند. این چند نفر عبارتند از هرودت، گزنفن، افلاطون، ارسطو، استرابن، آمیانوس مارسلینوس، پروکوپیوس، نیتوفیلاکتوس، و از میان یهودیان اِستِر و نِحمیا؛ ولی هیچ کدام از آنان نگفته اند که ازدواج با محارم در ایران رسم بوده است (هرودت فقط از داستان کمبوجیه یاد می کند). اگر چنان رسمی در ایران شایع بود، محال بود این نویسندگان از آن بی اطلاع بوده باشند.
از اینها قاطع تر، وضعیت متون زرتشتی است. در گاتاها و اوستای اصیل اصلا یادی از خوئیت ودثه نیست. در اوستای متأخر و کتب و روایات بعدی هم تا برسیم به آخر دوره ساسانی، هیچ خبری از این که خوئیت ودثه به معنی ازدواج با محارم بوده باشد نمی بینیم.
فقط در اواخر دوره ساسانی و اوایل دوره اسلامی شواهد انکار ناپذیر داریم که عده ای چنان ازدواج هایی را ستوده می دانسته اند و عده ای بسیار نکوهیده. وقتی لابه لای روایات دقت می کنیم خوب می بینیم که آن گروه که «خوئیت ودثه» را به معنی «ازدواج با محارم» گرفته اند معدودی روحانی بوده اند که می ترسیدند زرتشتیان با ازدواج با خارجیان به نابودی بگرایند.
در آخر دوره ساسانی در نقاطی از ایران مسیحیت و مانویت به قدری رایج شده بود که جامعه های کوچک زرتشتی در جای های دور افتاده در معرض اضمحلال بودند و خطر ازدواج با بیگانه به اندازه ای موبدان را ترسانیده بود که در آن دوره معنی «ازدواج با محارم» را برای خوئیت ودثه تراشیدند و آن را بر ازدواجهای خیالی اهورمزدا با اسپندارمذ و مشی یه با خواهرش و جز آن استوار کرده اند.
وقتی هم اسلام در رسید موضوع حادتر شد و «نگهداری خون و تخمه و نژاد» بر همه چیز برتری گرفت و موبدانی چند به رغم اعتراض شدید مردم «ازدواج با محارم» را توصیه ای الهی قلمداد کردند تا از نابود شدن گروه های کوچک زرتشتی در اینجا و آنجا جلوگیری کنند.
هر کس اعتراض های مندرج در دینکرد و روایات را از میان «توصیه ها» بیرون بکشد به خوبی در می یابد که موبدان معدودی که قصد الهی کردن آن گونه ازدواجها را داشتند، به جایی نرسیدند و با خشم و نفرت زرتشتیان روبرو شدند.
واضح است که اگر آن رسم به رضایت مردم روا می بود دیگر لزومی نداشت آن همه دفتر و دستک دینی و فرضیات آسمانی برایش درست کنند تا برای مردم پذیرفتنی شود. خود همان توضیحات، نشان نپذیرفتن و رواج نداشتن چنان ازدواجهایی است.
از پانزده مورد تاریخی که در سرتاسر فقط تاریخ ایران از ازدواج با محارم سراغ داده اند چند تا دروغ محض است و فقط چند فقره است که آنها را می توان پذیرفت اما نه به مثابه نمونه مرسوم بلکه به عنوان نمونه های نامرسوم و غیر طبیعی، که مثالهای آن در میان همه ملل دیده می شود.
منبع: افسانه ازدواج با محارم، به قلم علیرضا شاهپور شهبازی